خواهر کوچکم از من پرسید :♥
پنج وارونه چه معنا دارد..؟...♥
من به تندی گفتم ...♥
این سوال است که تومیپرسی؟♥
پنج وارونه دگر بی معناست...♥
خواهر کوچک من ساکت ماند...و سوالش را خورد..♥
دیدم از گوشه ی چشمش نم اشکی پیداست...♥
بغلش کردم و آرام گرفت...♥
او به ارامی گفت که چرا بی معناست...؟♥
من که در همهمه ی داغ سوالش بودم ...♥
از دلم ترسیدم...♥
من که معصومیت بغض صدایش دیدم...♥
به خودم میگفتم:
اگر او هم یک روز ...♥
وارد بازی این عشق شود...♥
مثل من قهوه ی تلخ عاشقی خواهد خورد...♥
توی فنجان نگاهش ماندم ...♥
مات و مبهوت فقط میگفتم...♥
بخدا بی معناست...♥
پنج وارونه غلط ها دارد...♥
تو همان پنج دبستان خودت را بنویس...♥
پنج وارونه ی ما یک بازیست...♥
بازی بی معنیست...♥
تو همان پنج دبستان خودت را بنویس..!♥
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط نــاهـــــیــد
آخرین مطالب